بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ رسمی اقدس اکبرنژاد

 

بسمه تعالي

بسمه تعالي

سخني با مردم بزرگوار هشترود

پس از سلام قابل ذكر است:

1- به عنوان اعتراضي كه در تاريخ 21/4/91 عنوان شد و يك فاكس كه مضمون آن در ذيل اين مطالب خواهد آمد ، اين نخستين تماس استان با اينجانب اقدس اكبرنژاد عضو شوراي شهر هشترود ميباشد . (يعني نامة مورخ 21/8/91 با شماره 88141/42/11/م)

2- شوراي هشترود از تاريخ نهم ارديبهشت سال 91 غير قانوني است . زيرا انتخاب هيأت رئيسه در اولين جلسة سال 91 كه با حضور 4 عضو رسميت ندارد و باطل است.

3- مسئولين امور شوراها در استان حتي به خودشان اين زحمت را هم نداده اند كه نگاه كنند ببينند انتخاب هيأت رئيسه 5 امضاء دارد يا 4 امضاء! انتخاب هيأت رئيسة مگر ممكن است كه در غيبت بعضي از اعضا انجام پذيرد؟!

4- نامة استانداري در جواب اعتراضات بنده آمده! يعني سلب عضويت!

5- از اين نظر كه اينجانب منتخب اول شوراي شهر هستم، البته همة مردم پيگير اين قضيه هستند . چرا مسئولين شوراي استان در جواب اعتراض اينجانب كوتاهي كرده اند و آن را 8 ماه ( از 9 ارديبهشت 91 ) به عقب انداخته اند ؟! چرا به 4 امضاء در انتخابات نهم ارديبهشت 91 توجه نكرده اند و آن را ناديده گرفته اند ؟! و بعد هم جواب اعتراضات اينجانب را با سلب عضويت از شورا داده اند! من در تمام موارد شكايت دارم.

6- آقاي اشرف نيا در شأن و صلاحيت سلب عضويت اينجانب اقدس اكبرنژاد از شوراي شهر هشترود نيست . ايشان بسيار بيجا و غلط كرده اند ! مگر هر آدم مسخره اي مي تواند گستاخي اين را داشته باشد كه از منتخب اول مردم يك منطقه بي دليل سلب عضويت كند؟! من منتخب مردم هشترود هستم نه منتخب آقاي اشرف نيا ! من با امضاي آقاي اشرف نيا نيامده ام كه با امضاي ايشان هم بروم! ايشان موظف است به تك تك اعتراضات اينجانب جواب منطقي بدهد نه اينكه از اينجانب سلب عضويت از شورا بنمايد!

7- چرا در انتخابات هيأت رئيسه نهم ارديبهشت 91 دو تن از اعضاي شورا ( غير از رئيس قبلي و فعلي ) از اينجانب امضاي انتقال آقاي سيد طاهري را به شهرستان هشترود خواستار شدند . يعني از اينجانب باج خواهي كردند تا به رياست اينجانب در شوراي شهر رأي بدهند؟! چرا؟! در اين مورد هم شكايت دارم.

8- آقاي اشرف نيا فكر كرده است كه اينجا سرگردنه است. مثل زمان شاه كه هر كسي سرش را در آخور اين آقايان از جنس خودشان فرو نبردگردنش را بزنند! البته تقصير خود ما هم هست. اگر ما صاحبان انقلاب از همان روزهاي اول به جاي اينكه پستهاي كليدي را به ايشان بدهيم مغزهاي كثيفشان را در دهانشان فرو مي ريختيم و مثل مزدوران شاه با آنها  عمل ميكرديم ، حالا اين جسارت را به خودشان راه نمي دادند كه در برابر فرزندان راستين اين انقلاب گردنكشي كنند!

آقاي اشرف نيا و باند و جناحشان خيلي كوچكتر از اين هستند كه سلب عضويت مرا از شورا امضاء و تأييد كنند! آقاي اشرف نيا شما و مزدورانتان مگر چه كساني هستيد كه از اول انقلاب تاكنون مردم را فريب داده ايد، قدرت مردم را در دست گرفته ايد و بر روي خون شهيدانمان پايكوبي مي كنيد؟!

شما كه عنوان معاون امور عمراني استان را هم يدك مي كشيد لطفاً تشريف ببريد به حاشيه هاي شهر بزرگ تبريز و اوضاع امور عمراني شهرستانهاي آذربايجانشرقي را مرور كنيد. زاغه نشين ها، آلونك نشين ها، كپر نشين ها، حلبي آبادهاي تبريز و روستاهاي ويران كه به بركت معاونت عمراني شما تا مرز « تاپاله نشيني » گسترش يافته! همه و همه را نگاه ويژه بيندازيد و بررسي كنيد.تا ببينيد كه همه سندهاي زندة تلاشهاي خستگي ناپذير شماهاست!

و از طرف ديگر هتل هاي هفت ستاره و پنج ستارة صهيونيستي و كاخها و برجهايي را كه همراه همتايانتان با حق و حقوق طبقات ضعيف و زحمتكش و ناتوان كه جرأت اعتراض به وضع موجود را ندارند فراهم آورده ايد مورد مقايسه قرار بدهيد!

شما آقاي معاون امور عمراني كه تمام بودجة آذربايجانشرقي در كامتان است! شما امتحان 33 سال خدمت خودتان را در راه مردم بدبخت آذربايجانشرقي در زلزلة آخرين شب قدر در ورزقان و اهر و . . . داده ايد! كه در آن هزاران تن در ساية تلاشهاي مداوم شما مدفون شدند! و هزاران خانه ويران و با خاك يكسان شد ! شما امتحانتان را در زلزلة اخير داده ايد! شما نيازي به تعريف نداريد!

9- استفاده از آرم و نماد تفكر «فراماسونري» در روي جلد كتاب عملكرد شورا نيز كه حمايت گستاخانة شما را  از جريان شيطان پرستي نشان مي دهد و آن يك مورد از اعتراض اينجانب بود، نيز بي پاسخ گذاشته و سلب عضويت مرا مطرح كرده ايد! من از شما دربارة تمام موارد عنوان شده در اعتراضاتم شكايت خواهم كرد.

10 - آقاي سيد طاهري از همان آغاز كار شورا در يكي از بانكهاي آذرشهر استخدام شدند و محل سكونتشان هم منتقل شد ولي همچنان در شورا باقي ماندند! مردم بايد بدانند تمام حق جلساتي را كه آقاي سيد طاهري از آغاز شورا گرفته اند بايد به مردم برگردانند. اين حق جلسات همه حرام است و تمام كساني هم كه با ايشان همكاري كرده اند همه خطا كرده اند و بايد پاسخگو باشند. و تمام حق جلسات اعضاء شورا هم از تاريخ 91/2/9 بايد به مردم پس داده شود.

11- انتقال آقاي سيد طاهري به قره آغاج هشترود از هر كانالي كه انجام پذيرفته باشد بايد براي مردم توضيح داده شود تا دستهايي كه باندبازي و رابطه بازي و مزدوري و . . . را رواج ميدهند بريده شود حتي اگر دست نمايندگان مردم در مجلس باشد ! حالا بايد براي مردم مشخص شود چه كساني دوباره طاغوت را باز مي گردانند ! ما انقلاب كرديم كه ضوابط به جاي روابط حاكميت يابد.

 12- آقاي عباسي اصل به عنوان مسئول امور شوراها در هشترود و در فرمانداري بايد براي پنجسال سكوت در برابر يك امر خلاف قانون شوراها در هشترود جوابگو باشد.

13- امور مالي شورا در دست فردي غير از اعضاي شوراست. چرا؟ رياست شورا بايد پاسخگو باشد.          

در تمام موارد شكايت داشته و تقاضاي رسيدگي دارم.

                                                             اقدس اكبرنژاد     91/9/2         



موضوع مطلب : <-CategoryName->

بسمه تعالي

نامه اي به استانداري (1)

حضور محترم آقاي منافي از شوراي اسلامي استان آذربايجانشرقي

پس از سلام اينجانب اقدس اكبرنژاد عضو شوراي اسلامي شهرستان هشترود نسبت به موارد ذيل تقاضاي رسيدگي دارم.

1- مطابق تبصره 2 ماده 26 قانون شوراها آقاي سيد طاهري از زمانيكه به آذرشهر منتقل شده اند عضويتشان از شورا سلب شده است . در حاليكه ايشان بيش از 5 سال است كه به طور غير قانوني در جلسات شورا شركت مي كند و حق جلسه ميگيرد؟

2- چرا رئيس شورا در طول اين مدت گزارش نداده است!

3-چرا مسئول امور شوراهاي هشترود در فرمانداري گزارش نداده است؟

4- انتخاب هيئت رئيسة شورا در سال 91 ( نهم ارديبهشت ماه سال 91 ) با 4 امضاء غير قانوني است .

5- شورا از تاريخ 9/2/91 همچنان جلسات غير قانوني خودش را ادامه ميدهد.

6- آقاي سيد طاهري اخيراً به قره آغاج منتقل شده اند . اينكه از كدام كانال و از كدام رابطه بازي و پارتي بازي و باند و جناح بازي و باج سبيل خواهي، از نظر ما قابل پيگيري است و تمام مسئولان مربوطه در اين رابطة غير قانوني بايد پاسخگو باشند.

7- . . . و باج خواهي بعضي از اعضاي شورا در رابطه با انتقال آقاي سيد طاهري قابل بحث است .

8- اينكه افرادي غير ازا اعضاء شورا امور مالي را در اختيار داشته و اطلاعات را فقط به رئيس شورا ميدهد نيز قابل بررسي است.

9- استفاده از آرم و نماد تفكر « فراماسونري » در روي جلد كتاب عملكرد شورا نيز قابل بررسي است.

                                                                     اقدس اكبرنژاد



موضوع مطلب : <-CategoryName->

بسمه تعالي

راه را گم نكنيم!

آن روز كه مي رفتي، گفتي : راه را گم نكنيم!

و گذشت آن روزها ! آن سالها ! بعدها فهميدم كه : « حسين يك راه است »!

لحظه ها ميميرند، راه اگر گم نشده ، پس اينهمه بيچارگي ما از چيست؟!

در بيابان و كوير اين قرن همه سرگردانيم! راه گم كرده و بي سامانيم!

قطره اي آب حيات اينجا نيست! پشت پر چين سكوت، حادثه ها در راه است! قافله كو؟! راه كو ؟! راهبر كو؟!

ستاره هاي صبح گم شدند و يا كه دستمان نمي رسد به دامن ستاره ها!

چرا نشسته مهتاب توي حوض بي آب و بي ماهي ؟! ماهي ها همه از بي آبي مردند!

ماهي قرمز من هم مرده، توي اين لجنزار تهوع آور ! ماهي قرمز من هم مرده، توي گرداب سياه و تاريك ! پشت اين پنجره هاي بسته ، جاده هاي خسته ! پشت ديوار سكوت گلة جانوران حاكم !

آن روز كه مي رفتي ، به فكر بچه هاي كوچكي بودي كه زير خارها و بوته ها جان داده بودند ! و تو با قلب خود آن غنچه ها را خاك ميكردي ! تو با اشك دلت كولاك ميكردي ! دلت را خاك ميكردي! و مي گفتي كه : فردا اسبها بر روي گلبرگهاي غنچه هايم خواهند تافت ! و يا اينكه نگاهت را به روي خارهاي جاده مي بردي كه پاهاي نحيف و پا برهنه روي آنها راه خواهند رفت !

و آواي حزين تو درون سينه ات از دور مي پيچيد ، اشكهايت روي چشمت مي فسرد ، توي قلبت مي چكيد!

مي زدي فرياد : « مبادا از ميان خيمه ها يك ناله تا بيرون راه يابد ! »

مبادا ! مبادا!

كودكانم ايستاده بميريد ! خاندانم پاي بر جا بمانيد !

و شايد ، نه ، كه حتماً اين چنين بود كه خداوند بر ملائك امر فرمود : « بر انسان سجده آريد!»

تو مي رفتي ، با نگاهت جاده اي را مي سپردي كه در آن نقشي از پاهاي خون آلود غنچه هاي باغ تو بود ! و تو ترسيم ميكردي همان خط عبور لاله هايت را به سوي خارها و سنگلاخها!

دلت دنبال گلهايي كه پرپر گشته بودند ، قامتاني كه فرو افتاد بودند ! دلت دنبال زخمي هاي دشت كربلا بود ! دلت دنبال تشنگي ها و عطش ها ! دلت دنبال باغي بود كه تشنه قامت افراشت تا قيامت !

و آواي حزين لاي لاي تو براي خوابهاي خسته جانان قوتي بود !

دلت دنبال گريه هاي جانكاه رقيه ، دلت دنبال آخرين نگاه اصغرت بود !

دلت دنبال دلهاي غميني بود كه روي خارهاي سخت ، با پاي برهنه مي دويدند و شلاق ستم را روي گونه هاي خيس و بر رخسار نيلي و لطيف خود تحمل مينمودند!

دلت دنبال خيمه هاي سوخته بود !

مي رفتي ، دل تو پاره پاره ، زخمي تير ستم بود . وجودت تكه تكه ، حنجرت خونين! تو دنبال كدامين آيه سر بر ني ترانه مي سرودي؟! در كدامين قله سر بردار مي رفتي ؟! سردار!

تو در پاي كدامين عشق مي سوختي كه شعله هاي آن تمام نسل ها و عصرها را درنورديده!

كنون خاكستر عشق تو ، در هر گذرگاهي ، در دل هر صبح بيداري، امانتدار آرمانهاي تو در هر بيكرانه ست، تا از هر ذرة خاكستر تو مردها رويد بر فراز قله هاي سبز باور خيز، و پژواك صداي آخرينت كه ميماند ميان دره ها و دشتها، تا كه پيغام ترا در ذره ذره هاي خاك اين هستي پراكنده كند!

                                                                                اقدس اكبرنژاد



موضوع مطلب : <-CategoryName->

بسمه تعالي

اجتهاد دائمي و عمومي ملتها

خيزش عليه تمام نظام هاي حاكم بر جهان چه اسلامي و چه غير اسلامي. خيزش 99 درصدي تمام ملتهاي جهان عليه يك درصدي حاكمان كافر و ظالم و استثمارگر و شناخت عوامل بازدارندة اين خيزش ها از مسائل محوري جهان امروز است. حاكميت بر جهان فقط با در صحنه بودن تمام ملتها و تك تك افراد جوامع عملي است. بايد به تمام ملتها ياد داد كه چگونه همگي در صحنه باشند و چگونه بر كليه امور جاري بخصوص در توليد و توزيع و مصرف نظارت داشته باشند.

امروز راهكارهايي براي ادارة جوامع به دست تمام ملتها و همة مردم بايد برنامه ريزي و سازماندهي شود نه ادارة آنها به دست عده اي خاص به نام خواص!

امروز قرنها پس از حاكميت ظلم و جور و ستم و حاكميت زر و زور و تزوير هنوز ملتها خودشان را اداره نمي كنند. هنوز حاكمان سرنوشت آنها را تعيين مي كنند. دولتهاي حاكم و قدرتمداران حاكم براي حفظ منافع خود هزاران ترفند به كار ميبرند و هزاران سنگ بر راه آگاهي توده اي و حركت توده ها مي اندازند!

امروز ثابت شده است كه ديگر حكومت به شيوة معمول در جهان پاسخگوي نيازهاي انسان امروزي نيست. غارت و چپاول جهان به دست عده اي انگشت شمار ديگر قابل تحمل نيست.

امروز ثابت شده است حكومتها چه اسلامي باشند و چه غير اسلامي، وقتيكه از روند انقلابي بودن خارج و وارد تشكيلات و سيستم هاي اداري و سازماني مي شوند جوهرة انقلابي بودن را از دست ميدهند. در روند تثبيت انقلابها، وقتيكه مسئولين به يك آرامش پس از طوفان مي رسند و خيالشان از موجهاي سرگرداني كه ممكن است آنها را به كام خود بكشد، خلاصي مي يابند و خيالشان كاملاً راحت ميشود، تدريجاً زمينه هاي تشكيل باندها و جناحها و غارت و چپاول را فراهم مي آورند. و در پي فرصتي براي دستيابي به پستهاي كليدي تلاش مي كنند. شما تمام مسئولين تمام كشورها را نگاه كنيد. با دقت نگاه كنيد ! ببينيد اينها اصلاً چه كساني هستند؟! حتي در كشور خودمان ! واقعاً ببينيد اينها اصلاً چه كساني هستند؟! 33 سال زندگي پس از انقلاب اينها را تجزبه و تحليل كنيد ببينيد واقعاً به كجا مي رسيد؟! ببينيد اينها واقعاً چه برتريهايي بر خود شما و ديگران دارند! واقعاً ببينيد اينها چه كساني هستند ! مي بينيد اينها همان كساني هستند كه بعد از اينكه يك قدرت كاذب را توسط رأي هاي مردم به دست ميآورند، و دست مردم را از قدرت و آزادي و حق انتخاب و ساير امتيازات ديگر كوتاه مي كنند و خالي مي كنند و خودشان قدرتهاي مردم را صاحب ميشوند شروع به گردنكشي و گستاخي و غارت و چپاول و دزدي و اختلاس و دست اندازي به حقوق ديگران را مينمايند! صاحب ثروت و مال و منال دنيا ميشوند!

شما اصلاً چرا راه دوري مي رويد ؟ همين انقلاب خودمان را نگاه كنيد ديگر بالاتر از اسلام و انقلاب اسلامي كه نداريم. خوب نگاه كنيد.

همة بچه هاي خوب، باكري ها، چمرانها و رجايي ها و بسيار بسيار بچه هاي مخلص اين آب و خاك شهيد شدند و رفتند. همه رفتند بعد رفسنجاني ها، خاتمي ها، احمدي نژادها و تمام مسئولين به هر نحوي در سطح رياست جمهوريها و وزراء و معاونين آنها و نمايندگان و مديران ارشد همه ماندند و روي كار آمدند. اينها واقعاً چه كار كردند؟! آيا واقعاً يك لحظه فكر كرده ايد كه اينها كه بودند؟! و اصلاً چرا ما رأي هايمان را به اينها داديم؟! رفسنجانيها، قاليبافها، لاريجانيها، رضايي ها، كروبيها، مشایی ها و... كه اينها باصطلاح خوبهايشان بودند! اصلاً هيچ فكر كرده ايد كه ما چقدر نادان بوديم كه تمام قدرت انساني، سياسي، اقتصادي، اخلاقي و... و آزاديهاي خدادادي مان را دربست در قالب رأي هايمان به اين آقايان تقديم كرديم؟!

اينها چه كاره بودند؟! و حالا چه كاره هستند؟! اينها همه با رأي هاي مردم گردن كلفت شدند و هيچ كاري هم براي مردم و براي دين و آرمانهاي اسلامي و انقلابي ما نكردند! اينها آمده بودند كه آرمانهاي شهيدانمان را جامة عمل بپوشانند! اينها اصلاً نفهميدند كه آرمان شهيدان ما چه بود!

آيا هيچ فكر كرده ايد اينها چه كساني هستند و چه كساني بودند؟! آيا اين همان اسلامي است كه ما به خاطر آن عزيزترينهايمان را تا پاي شهادت فرستاديم؟! اين اسلامي كه الان پياده شده است و الگو هم شده است به راستي همان اسلام آرماني ماست؟! همان اسلامي كه پيامبر بزرگوار ما و امامان ما خواستار پياده شدن آن بودند؟! آيا اسلام اينست؟! آيا حقيقت اسلام اينست؟!

هميشه ما را تهديد مي كنند كه بله، غرب ما را تحريم ميكند يا تحريم كرده است. اصلاً تحريم ها چه ارتباطي به دزدي ها و اختلاسهاي ميلياردي در قلب انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي دارد؟! اصلاً تحريم ها چه ارتباطي به گردنكشي خودكامگي و باند بازي نمايندگان و مسئولين دارد؟! اصلاً  تحريمها چه ارتباطي به غارت و چپاول مردم دارد؟!

مگر در آئين ما نيامده است كه فقر مساويست با كفر ! پس من اگر فقير از دنيا بروم مگر كافر از دنيا نرفته ام؟! جواب كفر مرا چه كسي بايد بدهد؟! پس چرا امكانات اين دنيا را كه از آن خداوند است و در اختيار بندگان خدا و حق همة مردم به طور مساوي در آن نهفته است، هيچكدام از اين آقايان كه با زور صاحب اين حق شده اند، آن را به مردم بر نمي گردانند؟! و بر عكس مستضعفان و مظلومين و بدبختان حتي قدرتهايشان را هم در قالب رأي هايشان مفت و مجاني در اختيار اين آقايان بي كفايت و بي لياقت و بي تعهد و بي اخلاص قرار ميدهند؟! چرا دنيا به اين تفكر و اين راهكار و اين راه حل نمي رسد كه تمام مردم دنيا با هم ادارة امور جهان و كشورهاي خودشان و مناطق خودشان را در اختيار بگيرند و خودشان با مشورتها و تلاشها راه حل مشكلات خودشان را پيدا كنند نه ديگراني كه هيچ صلاحيت و توان شناخت مشكلات تك تك مردم را ندارند، براي آنها تصميم بگيرند؟! همة مردم آزادانه به صحنه بيايند. همة مردم با هم مشورت داشته باشند، با هم مشكلاتشان را مطرح و حل كنند. با هم در توليد و توزيع و مصرف نظارت داشته باشند. با هم انتقاد كنند، با هم سازندگي داشته باشند و بخصوص و بخصوص با هم نظارت داشته باشند اهرم نظارت در دست همة مردم باشد همة مردم چشمهاي بيدار باشند! مگر نه اينست كه هر كسي به مشكلات خودش واقف تر از ديگران است. چرا خود مردم در صحنه نباشند؟! چرا خود مردم براي حل مشكلاتشان نظر ندهند؟! چرا خود مردم مستقيماً در صحنه و در جريان حل مشكلات خودشان قرار نگيرند چرا خود مردم ياد نگيرند كه چگونه مشكلاتشان را حل كنند و ديگران آنها را برايشان حل كنند؟! آدم زنده و عاقل كه وكيل وصي لازم ندارد ! چرا حكومتها مردم را بردة خود مي دانند و بردة خود مي پرورانند؟! حكومتها و دولتها اصلاً چه كساني هستند؟! چرا رأي ها و قدرتها و آزاديهاي مردم را با فريب و نيرنگ و زر و زور به جيب مي زنند و مردم را از صحنه خار ج مي كنند؟! چرا؟! آنها اصلاً در اين دنيا چه كاره اند؟! از طرف چه كسي مأمور هستند؟! پشتوانه شان كيست، چيست؟!

مي دانيد چرا ؟ براي اينكه آنها با جمع كردن رأي هاي مردم و به دست گرفتن قدرت كه شيوة جديد استثمار و استعمار براي بهره كشي از توده هاي محروم است به مردم اجازة دخالت در امور مربوط به زندگي و آخرت آنها را نميدهند. اصلاً شما يك ذره بيشتر دقت كنيد تمام اين آقايان اصلاً فكر نمي كنند كه ديگران هم مثل خود آنها انسانهايي هستند با تمام نيازهايي كه خود آنها دارند! آنها فكر مي كنند كه همه چيز فقط براي آنها آفريده شده است!

وقتي ما الگوهايي مثل امامانمان، مثل حضرت حسين (ع) داريم كه عملاً به ما ياد ميدهند كه چگونه زندگي كنيم، شما در طول تمام تاريخ نگاه كنيد ببينيد اين آقاياني كه حتي امروز در نظام جمهوري اسلامي به عنوان يك نظام حكومتي برتر با ادعاي عدالت محوري در دنيا حرفهايي هم براي گفتن دارد و حتي در همين مملكت اسلامي ما كه ادعاي اسلاميت هم دارد، آيا يكنفر از امام حسين (ع) الگوگيري كرده است ؟ با توجه به اينكه امام حسين (ع) الگوي يك حاكم مقتدر و متعهد است و حاكمان بايد او را الگوي خود قرار دهند، آيا يك نفر در طول تمام تاريخ پس از امام حسين (ع) او را الگو قرار داده است؟! اگر چنين كسي در تاريخ واقعاً وجود دارد او كيست؟! ما چرا از مسئولينمان نبايد توقع ادارة جامعة اسلاميمان را به شيوة امام حسين (ع) نداشته باشيم؟! چرا فقط عزاداري مي كنيم؟! امام حسين (ع) تمام خانواده اش را تكه تكه كرد كه ما براي او فقط گريه كنيم؟! چرا پس از هر سينه زني و زنجير زني و عزاداري مسئولينمان را كه بر روي خون شهيدانمان و خون تمام شهيدان تاريخ و بخصوص سرور شهيدان حضرت حسين بن علي(ع) پايكوبي مي كنند، در همين مجالس رسوا نمي كنيم و آنها را به محاكمه نمي كشيم؟!

چرا نتيجة رأي دادنهاي خودمان را از آنها نمي خواهيم؟! چرا اجراي اصل 43 قانون اساسي را از آنها نمي خواهيم؟! چرا آنها را به حال خود رها مي كنيم؟!

چرا عملكردهاي آنها را مورد موأخذه قرار نمي دهيم؟! چرا عليه آنها نمي شوريم ؟ چرا سكوت مي كنيم؟! چرا مرده ايم؟! چرا مسئولين جواب بيكاران، گرسنگان، پا برهنگان، معتادان، زنان خياباني، بچه هاي كار، خانواده هايي كه حتي از فقر فرزندان خود را مي فروشند، بيچارگاني كه حتي كليه و ساير اعضاء بدن خودشان را به خاطر فقر و بدبختي مي فروشند و تمام اقشار آسيب پذير را نميدهند؟! حق و حقوق اين افراد در كجا و به كام چه كساني است؟! چه كساني در اين جامعه از حق و حقوق آنها بايد دفاع كنند؟! تمام امكاناتي را كه خداوند به رايگان در اختيار همة مردم قرار داده است به كام چه كساني است؟! كدام ويژه خواران؟! چرا ما مردم اين مسئولين را به حال خودكامگي ها خودشان رها كرده ايم؟! چرا ما مردم زندگي امام حسين (ع) را الگوي زندگي خود قرار نميدهيم؟!

چرا مردم به امام حسين (ع)، امام شهيد خودشان جواب نميدهند؟! چرا فقط با يك روضه و گريه و سينه زني حقيقت قيام امام حسين (ع) را به فراموشي ميسپارند و احساس مي كنند كه حق خود را نسبت به امام شهيدشان ادا كرده اند! چرا هيچكس نمي پرسد كه حرف و هدف و راه امام حسين (ع) چه بود؟! آيا آتش خشم امام حسين (ع) در قيام كربلا و فاجعة كربلا فقط و فقط با چند قطره اشك ما تسكين مي يابد؟! آيا زخمهاي عميق كربلا با چند قطره اشك ما التيام مي يابد ؟ و يا اينكه اين قيام براي بر پا ماندن دوباره و دوباره در تمام عرصه هاي تاريخ به خون احتياج دارد؟! آيا كربلا پيامي عظيم تر از گرية من و شما ندارد؟! آيا مردم حرف امام حسين (ع) را نمي فهمند؟! پس چرا ما در برابر ظلم سكوت مي كنيم؟! چرا بايد نظام جمهوري اسلامي اينهمه قرباني داشته باشد وقتيكه الگويش امام حسين (ع) است؟!

اصل 43 قانون اساسي كجا مدفون شده است؟! چرا هر كسي كه بر سركار ميآيد دنبال انباشتن مال و ثروت و قدرت مي دود؟! چرا مردم اين كاخهاي ظلم را ويران نمي كنند؟! چرا مردم به شهيدان جواب مثبت نميدهند؟! چرا مردم حكومتي بوجود نمي آورند كه در آن تمام اقشار جامعه در ادارة آن شركت مستقيم داشته باشند، مردم چرا قدرتهايشان را در رأي هايشان به افراد بي كفايت و بي تعهد و بي دين تفويض مي كنند؟! حتي يك صدم آنهاييكه بر پستها تكيه دارند ديندار و خداشناس و راهرو امامان نيستند. اگر بودند جامعة امروز ما به اين فلاكت و بدبختي نمي رسيد. اگر عدالت اجرا ميشد و همه مردم به حق و حقوق خودشان مي رسيدند، امروز با اينهمه نكبت روبرو نبوديم پس نتيجه اينكه اين نوع حكومتها نشان ميدهند كه ذات پليد انسان فقط به دنبال منافع خود است و مردم نبايد آزاديها و امكانات خدادادي اين جهان را كه خداوند به رايگان در اختيار همة مردم قرار داده و هيچكس در توليد آن امكانات سهمي ندارد، به رايگان در اختيار شياطين و شيادان و دزدان به نام حاكمان قرار بدهند. آنان بايستي واقعاً امام حسين (ع) را الگوي خود قرار بدهند و همانطور كه براي او عزاداري مي كنند و ياد او را زنده و جاويد نگه ميدارند، راه او را نيز زنده و پويا نگهدارند تا فرصت طلبان و زياد خواهان و ويژه خواران و... راه امام را از صحنه روزگار پاك نكنند! امام حسين (ع) گر چه به  عزاداري عاشقان خودش احترام مي گذارد. ولي او دوست دارد كه مردم پيام آزاد انديشي او را در گسترة عالم بپراكنند و حق و عدالت و خير دنيا و آخرت مردم فراهم شود. انسانها بايد با بهره گيري از امكانات اين جهان، خود را براي حضوري شايسته در پيشگاه پروردگار آماده كنند و تلاش كنند كه در پيشگاه خداوند شرمسار نباشند و زندگي و آخرت خود را تباه نكنند.

امروز پس از قرنها، پس از مبارزات و شكنجه ها و سختي ها به اين نتيجه رسيده ايم كه در دوران حكومت پس از امامان كه متصل به وحي بودند و نوع زندگي و حكومت را هم به همه مردم آموختند، اينك اين مردم هستند كه بايد خودشان ولايت داشته باشند و خودشان بايستي سرنوشت خودشان را در دست بگيرند تا زندگي دنيوي و اخروي خود را سامان ببخشند. خودشان مستقيماً ( نه غير مستقيم توسط رأي ها ) ادارة جوامع خود را در دست بگيرند. آيا شما مي دانيد مثلاً پنجاه سال بعد ولي فقيه چه كسي خواهد بود؟ شايد ولايت فقيه به دست يك يزيد يا معاويه بيفتد چه معلوم؟! پس مردم بايد ولايت داشته باشند مردم بايد به اجتهاد و تخصص و تعهد برسند.

دولت جمهوري اسلامي در طول 33 سال پس از انقلاب براي حاكميت در جهان بايد كاري ميكرد كه نكرد! و آنهم اين بود كه بايستي تمام افراد جامعه را تا حد اجتهاد كامل براي حاكميت در جهان ميرساند. ولي اين اتفاق نيفتاد ! دولت جمهوري اسلامي حتي براي تحصيل در حوزه ها هم كنكور گذاشت ! حالا ما با چه توانائيهايي مي خواهيم دنيا را اداره كنيم؟! دنيا را سامان ببخشيم؟! دنيا را نجات بدهيم؟! براي دنيا الگوي فكري و عملي باشيم؟! با اينهمه بيسواد كه حتي روخواني ساده قرآن را هم بلد نيستند؟! با اينهمه بيكار و آواره و سرگردان در سطح فوق ليسانس، ليسانس، ديپلم، زير ديپلم و ناهنجاريهاي اجتماعي و... كه البته گر چه مدرك تحصيلي و مخصوصاً مدارك تحصيلي فعلي، هيچ اعتباري هم ندارند و هيچ بار علمي هم ندارند ولي همين آقايان براي رسيدن به اين مدارك هم چقدر پارتي بازي كردند و چقدر دغل بازي! و خودشان به اين مدارك بي ارزش بها دادند فقط براي اينكه با اين مدارك پستها را در دست بگيرند و حتي در روزهاي آغازين انقلاب اين آقايان چقدر مدارك براي يكديگر جور كردند ! حالا بگذريم ! بهرحال اين نظام با اينهمه بيكار، معتاد، فقير، زنهاي خياباني، كارتن خواب، بچه هاي كار روستاهاي فقير و بي امكانات و ويران، حاشيه نشينهاي بدبخت در كلانشهرها و خلاصه با اينهمه خيل آسيب پذيرهاي اجتماعي كه در حل مشكل خودش وامانده است مي خواهد الگويي براي دنيا باشد؟! مي خواهد سرور باشد؟! مي خواهد انقلاب را صادر كند؟! و از طرف ديگر اختلاسهاي ميلياردي در طول تاريخ 33 سالة انقلاب، دزديهاي خرد و كلان، زد و بندهاي باندي و جناحي و... هيچكس نتوانست اين روند فاجعه آميز را كنترل كند و يا به عبارتي هيچكس نخواست ! هيچكس قاطعانه تو دهن اين جريانها نزد بلكه دستهاي پشت پرده اي همة آنها را تأييد كرد و تقويت كرد، چون قدرت رأي هاي مردم در دست آنها بود و منافعشان ايجاب ميكرد! و اينگونه بود كه راه نوراني امام حسين (ع) غبارآلود و تيره و نافرجام و ناكارآمد شد. اين راه گم شد. و اين انقلابي كه با عشق به اسلام و زنده شدن قيام امام حسين (ع) آغاز شده بود در نيمه راه بازماند!

و امروز 33 سال پس از انقلاب، اين انقلاب بدون رهرو، مبهوت و ساكت مانده است! و ما حالا تاوان سكوت خودمان را در برابر همة بي عدالتي هاي حاكم در طول 33 سال پس از انقلاب مي دهيم و مي بينيم نه تنها به ادعاي نجات جهان كفر آلوده ظالم جامة عمل نپوشانده ايم بلكه جامعة خودمان را هم نتوانسته ايم نجات بدهيم !

اين آقايان مثل نظامهاي حاكم از عصر دقيانوس تاكنون هنوز هم نوعي حكومت مي كنند كه در آن حكومت به مردم القاء مي كنند كه يك عده هميشه بايد آقا و سرور و حاكم و شاه باشند و عده اي ديگر برده و نوكر و فقير و آواره و سرگردان !

چرا در طول 33 سال پس از انقلاب از بين مسئولين هيچكس در برابر اينهمه ظلم و نابساماني نايستاد؟! آنها اگر راست مي گفتند چرا حتي روي حرف راست خودشان هم نايستادند؟! چرا از آرمانهاي خودشان كه به قول خودشان مطابق با موازين و اصول اسلامي بود پايداري و دفاع نكردند؟! پس متعهد نبودند !

و حالا اين مردم هستند كه بايد راهكارهايي براي ادارة جمهوري اسلامي و تمام جوامع دنيا ارائه بدهند كه در آن تمام مردم در تمام سطوح جامعه و در تمام اقشار جامعه با همفكري يكديگر جامعه را اداره كنند و همه با هم مشكلات را حل كنند. همه با هم در توليد، توزيع و مصرف اسلامي شركت داشته باشند يعني براي انجام هر كاري هر كس بايد داراي يك رأي باشد نه اينكه مردم رأي هايشان را به يكنفر بدهند و آن يكنفر براي آنها تصميم بگيرد! همه بايد در ادارة بانكها كه فعلاً كاملاً حرام و غير اسلامي است با هم شركت داشته باشند و نظام فعلي ادارة بانكها كه در آن رباخواري حاكميت دارد از بين برود. آموزش ابتدايي، راهنمايي، دبيرستان و دانشگاه و حوزه ها همه و همه تا آخر بايد همگاني و رايگان و اجباري باشد تا مردم همه با هم به سطح اجتهاد برسند كه بتوانند به عنوان يك جامعه مجتهد و عالم و متعهد و متخصص در علوم اجتماعي و انساني در مرحلة اول و متخصص در كليه علوم غير از علوم انساني نيز براي همة دنيا الگو باشند و براي دنيا پيام بدهند و نظر داشته باشند. مردم همگي در مورد هنر، انديشه و ادبيات اسلامي بايد به تكامل فكري برسند و نظر بدهند. آنوقت است كه همه به دانشگاهها راه مي يابند. همه، حوزه هاي علميه را پر مي كنند. همه، از حقوق برتري برخوردار ميشوند، مخصوصاً زنان كه نيمي از جمعيت را تشكيل ميدهند به حقوق خود مي رسند و عدالت برقرار ميشود. آنوقت هر كسي بهتر ميداند كه مشكلش چيست و چگونه بايد آنرا با همفكري و همياري ديگران حل كند و آنوقت است كه قدرت در دست خود مردم باقي ميماند و هر كس از حق خودش به طور عادلانه و در شرايط يكسان دفاع خواهد كرد. ديگر مثل مجنونان و ديوانگان و افراد ناقص الخلقه و... رأي هاي خود و قدرت خود را به ديگران تفويض نخواهد كرد و خودش مستقيماً در سرنوشت خودش شركت خواهد كرد. در اينصورت است كه مي تواند براي خودش و جهان اطراف خودش تصميم ساز باشد. مي تواند دنيا و آخرت خودش را به نيكويي رقم بزند.چون از همة امكانات اين دنيا و آن آزاديي كه خداوند به او هديه كرده است مي تواند استفاده نمايد و در راستاي اعتقادات خودش براي اين دنيا و دنياي ديگر خودش تلاش كند و از مواهب هر دو دنيا بهره مند شود و به سعادت مورد نظر خود برسد. اين اجتهاد دائمي و عمومي جامعه براي همه مردم است و براي حكومت مردم بر مردم است. و او در بخش هاي تخصصي هم مثل پزشكي، مهندسي و... بايد خودش را به سطوح برتر برساند.

اين يك نظريه جهاني راجع به ادارة جهان از طريق حاكميت حكومت اسلامي است. فقط در ساية اجتهاد دائمي و همگاني است كه انسانها به تكامل مي رسند و متكامل ترين دين وظايفش را در قبال همة انسانها به اتمام مي تواند برساند و هدف از اسلام پيامبر (ص) و امامانمان عملي ميشود. كجاي اين دين گفته شما آنقدر در فساد و بدبختي غرق شويد تا كفر و ظلم و فقر جهان را فرا بگيرد و آنگاه امام زمان (عج) بيايد و دنيا را نجات بدهد؟ پس اگر قرار باشد كه در فقر و ظلم و كفر غرق شويم پس اعتقاد به معاد چه ميشود؟! پس اين همه آدمهايي كه در طول تاريخ حيات انسانها ناخواسته بدست ظلم و استثمار و استعمار و استبداد، كافر و بدبخت و فقير و معتاد... از دنيا رفتند آخر و عاقبتشان چه ميشود و اصلاً آنها چرا بايد به اين سرنوشت دچار شوند؟! پس مفهوم اين آيه كه فرمود : ما انسانها را خلق كرديم تا ببينيم كه كدام يك از شما كارهاي نيك انجام ميدهد چيست ؟ انسانها در كدام شرايط كارهاي نيك انجام ميدهند؟! مگر شرايط را جامعه و خانواده تعيين نمي كنند؟! مگر شرايط خانواده را جامعه تعيين نميكند؟! پس اين شرايط چرا براي همة افراد نبايد عادلانه فراهم شود كه همه كارهاي نيك انجام دهند؟! اين شرايط را چه كسي فراهم مي كند؟!

 بقيه در قسمت پايين



موضوع مطلب : <-CategoryName->
درباره وبلاگ
اقدس اکبرنژاد

با سلام به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
rss feed

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 323
بازدید کل : 259345
تعداد مطالب : 173
تعداد نظرات : 121
تعداد آنلاین : 1

Alternative content